چه عیب دارد یک ستون سیاسی- اجتماعی، در صفحهای که سر تا پایش خبر از این وزارتخانه آن مدیرکل دارد، فرهنگی و ادبی شود. بلکه کمی از این فضای سیاستزده دور شویم. کمی به زیباییهای دلنشین اطرافمان بنگریم و قدردان آنها باشیم. رفته بودم بجنورد، همین دیروز و پریروز. یک همایش ادبی بود و من وقتی دعوت شدم، فکر میکردم یکی از این محافل خاله بازی معمول است که برخی ادارات برای پرکردن بیلان کارشان ترتیب میدهند؛ اما چه خوب شد رفتم. چرا که انصافاً چنین نبود. محفل ادبی باشکوهی بود. برای حضور اهل سنت و آثار هموطنان ترکمن با زبان خودشان، تدارک جداگانه دیده بودند و این خیلی به من چسبید. اینکه این تکههای جسم و جان ایران، فقط در وقت انتخابات و سفر مقامات با لباس محلی، به نمایش درنیایند، بلکه در چنین آوردگاههایی نیز آنها را ببینیم و برای گسترش فرهنگ اجدادشان، از ایشان دستگیری کنیم؛ بگذریم. قرار ندارم برایتان گزارش کنگره همایش بنویسم. هدفم از این مقدمه معرفی یک چهره بود و ادای دینی به یک نام. برخی از شما که نگارنده را میشناسید، واقفید من نوشتن را از شاعری شروع کردم و البته در کنارش نقد شعر. این همنفسی با شعر سبب شده در شناسایی نوع خوب و بد این متاع، حالا دیگر خبره باشم. در بجنورد شاعری کهنسال چند غزل خواند که الحق والانصاف مرا شگفتزده کرد. مضمون بلند و زبان محکم و بسیار دلنشین او سخت متأثرم ساخت و البته متأسف! از اینکه چطور شاعری با این تواناییها تا این حد گمنام و ناشناخته باقی مانده است، حتی در حوزه جغرافیایی خودش، حالا بخش کشوری و ملی آن پیشکش!
باور کنید در این سالها که در متن شعر مملکت و نظر به داد و ستد با دنیای شعر فارسی زبان، با شعر شاعران این زبان در ممالک همسایه نیز آشنا بودهام، کمتر شاعری در این حد و اندازهها دیدهام، بویژه در محتوای شعر آیینی سرودن شعری که هم در هیئتهای مذهبی گل کند و هم در سطح و کلامی باشد که بتواند موضوع درسی محافل آکادمیک شود، اگر نگوییم غیرممکن، باید اذعان کنیم بسیار مشقت بار است و از هر شاعری ساخته نیست. استاد گمنام شعر خراسان بزرگ، جناب «داراب بدخشان» پیرمردی هفتاد و چند ساله، پدر شهید در بجنورد، شاعری بود که این معجزه را ممکن کرده بود. راستش را بخواهید خیلی دلم سوخت. شاید حتی در همین مشهد خودمان کمتر کسی این زبان و قلم شعری را میشناسد. چرا ما خراسانیها تا این حد به داشتههایمان بیاعتناییم؟ کاش این بار مراکز هر سه خراسان موجود (جنوبی، شمالی و رضوی) تواناییهایشان را یک کاسه کنند و بزرگداشتی برای این گوهر شعر فارسی بگیرند. باشد، هم ایران و هم دنیای فارسی زبان او را بشناسند. مبادا نظیر برخی مدیران فرهنگی این سامان، چون مرحوم شکوهی و استاد قهرمان و صاحبکار و... دیگر افسران شعر این سامان، پس از مرگش او را هم به یاد و به صفحه اول روزنامهها بیاوریم.
۳۱ تیر ۱۳۹۷ - ۱۸:۳۳
کد خبر: 610365
راستش را بخواهید خیلی دلم سوخت. شاید حتی در همین مشهد خودمان کمتر کسی این زبان و قلم شعری را میشناسد. چرا ما خراسانیها تا این حد به داشتههایمان بیاعتناییم؟
نظر شما